sednasedna، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

شکوفه زندگی

اولین دندون!!!!!

عزیزخودم! در آوردن دندون جدیدت رو بهت تبریک میگم عزیزم !!یه دندون کوچولو در لثه پایین در آوردی برا همین فکر کردم که دیگه باید دادن غذای کمکی رو جدی تر بگیرم !! حالا دادن فرنی با دادن حریره بادوم ادامه پیدا میکنه ! امیدوارم همه دندونای خوشگلت در بیان عزیزم!خدایا به امید تو خودت مواظب دخترمون باش!! تازه حالا میتونی شکمت رو از رو زمین بلند کنی و خودتو به سمت جلو هل بدی از این بابت خیلی خوشحالم !!! دوستت دارم خیلی زیاد . ............... ...
27 دی 1391

کاشف کوچولوی ما

عزیزدلم!نمیدونم چرا این روزا به دستات خیره میشی انگاری جدیدا اونا رو کشف کردی!!!!دستات رو یه حرکاتی میدی  وهمینجوری نگاشون میکنی! الان دیگه از غریبه ها میترسی تو مهمونی که یه هفته قبل بود صدای گریه اتم بلند شد از دایی بابایی(احمد) ترسیده بودی امن که تو صحنه نبودم ولی طبق گفته های بابایی فقط قصد بازی کردن داشته که ترسیدی عزیزم! از تو بعیده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
15 دی 1391

سوراخ کردن گوش

گلممممممممممممم! پنج شنبه رفتیم برا سوراخ کردن گوش کوچولوت! دکتر محمدی رفتیم آخه گفتیم تجربه اش بیشتره!اولین گوش بخوبی پیش رفت ولی وقتی سوراخ کردن انگار سوزن به قلبم زده شد مررررررررررررررررردم !گوش دومی رو نتونستم درست بگیرم برا همین خیلی اذیت شدی این دفعه به دکتره گفتم ولش کن انگاری اون جلاده ولی بالاخره تمومش کرد!واینجوری این تراژدی به اتمام رسید وقتی بیرون اومدیم دیگه از گریه خبری نبود خاله حسنی که دنبالمون اومده بود که مثلا تو مطب همراهمون باشه بدتراز من اصلا نیومد تو که ببینه چی میشه!شانس آوردم بابایی بود!خوشبختانه مابین کارها بابایی برات شکلک در می آورد یه کم سرگرم میشدی   ...
10 دی 1391
1